نویسنده : فوزان برقیان
تعداد صفحات : ١٨٤
نوبت چاپ : ١
سال نشر : ١٣٩٥
شابک : ٦ -٦٣-٥٦٣٩-٦٠٠- ٩٧٨
دسته بندي : عمومی و رمان
غرق بهت تماشاش کردم. مثل مار زخمخورده زهرش را ریخت و به اتاق پناه برد. رهاش کردم و به خودم برگشتم. به روزی که گذرانده بودم. به خیال که تنهاییاش را به رختخواب میبرد و نمیدانستم چرا. به بابک که دهه چهلمش را میگذراند و نه آنقدر دور بود که خیال را نبیند، نه آنقدر نزدیک که دستهاش را بگیرد. و به خودم، خود معلقم. از تنِش امروز فرصتی برای زنگ زدن به نیلو پیدا نشد. گرچه میترسیدم از اینکه بدانم چه به سرش آمده. تلفنم را دیر جواب داد: «خوبی؟» «کِی ولت کردن؟»
بستن
*به
این نظر امتیاز دهید
*نام و نام
خانوادگی * پست
الکترونیک * متن پیام
|
صادقیه بزرگراه محمد علی جناح خیابان طاهریان
شماره تلفن ثابت: 02166417209، 02166417622
فروشگاه اینترنتی طب گستران