نویسنده : امیر خداوردی
تعداد صفحات : ١٧٦
نوبت چاپ : ١
سال نشر : ٩٤
شابک : ٩٧٨٦٠٠٥٦٣٩٤٢١
دسته بندي : عمومی و رمان
« کلاً من در انتخاب اسمهای مستعار استعداد ندارم. وقتی اولین و تنها کتابم چاپ شد، اسمم را گذاشتم«شابلقا». نمیدانم چرا علاقهای به اسم فامیلی واقعی ندارم.حالا این اسم مستعار از این جهت که من یکی از افراد قبیلهی شابلقا هستم ،اسم خوبی بود ،ولی قبیلهی ما در حافظهی تاریخی مردم به جنگ و جدال و لاتبازی اشتهار دارد.اولین کاروان شابلقاها که پا به تهران گذاشتند سیونه نفر بودند. مسیر ناحیهی شرقی تا تهران را پیاده آمده بودند.پاپوشهایشان پاره شد و پاهایشان آبلهزده بود.ولی با دیدن دروازهی دولت،پادرد و کمردردشان را فراموش کردند. احساس بدی بهشان دست داد.احساس اینکه اینجا غریبند و کسی نمیشناسدشان.این بود که کاری کردند که شناخته شوند.سی نفر ریختند سر نه نفر دیگر و تا جاداشت کتکشان زدند.خستهی راه بودند و جان کتککاری نداشتند،ولی از صمیم قلب همدیگر را زدند…»
بستن
*به
این نظر امتیاز دهید
*نام و نام
خانوادگی * پست
الکترونیک * متن پیام
|
صادقیه بزرگراه محمد علی جناح خیابان طاهریان
شماره تلفن ثابت: 02166417209، 02166417622
فروشگاه اینترنتی طب گستران